رویدادی بزرگ میخواهم
اتفاقی که بیخبر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفش های تو پشت در باشد
مژگان عباسلو
.......................................
دست و پا گر بشکند با نسخه درمان میشود
چشم گریان هم دمی با بوسه خندان میشود
سیل باران گر ببارد از نسیم صورتی
غم مخور با خنده ای از دیده پنهان میشود
مختصر گویم اگر ویران شود کاشانه ای
جای هر ویرانه ای کاخی نمایان میشود
ای خدا هرگز نبینم بشکند قلب کسی
دل شکسته باطنش از ریشه ویران میشود ...
...........................................