می گفت آدمها گنجشکهای حیاط پشتی خانه تان نیستند که برایشان دانه بپاشی،
به هر روز آمدنت عادتشان بدهی.
گاه و بیگاه روی پلهها بنشینی برایشان درد دل کنی
یا چشمهایت را ببندی و در خلسه ی مالیخولیایی خودت به جیک جیکشان گوش کنی.
بعد یکروز حوصله ات سر برود.
خسته از شلوغی، خسته از بودنشان ، راحت را بکشی بروی.
آدمها حتی مثل گنجشکها نیاز به کیش کیش ندارند. میروند اما با دلی شکسته...
| نیکی فیروزکوهی |