آشپزخانه سنگر است،
یک سنگرِ زنانه !
سنگرى که زن را پناه می شود
آسمان دلش که بارانى می شود ظرفها را می شوید؛
آرزوهایش را تکه تکه میکند و در فریزر می گذارد؛
به بهانه ی پیازها اشک می ریزد؛
جانش که به جوش مى آید، غصه هایش را دم می کند؛
تنهایى هایش را در غذا میریزد و وقتى خوب جا افتاد آنها را در ظرف می چیند و با فکرهایش دورچین می کند؛
در آخر به همه ی آنها نگاه می کند، لبخند می زند، کمى عشق از گوشه ی دورِ دلش پیدا می کند و با آن
روىِ تمامِ تنهایى و غصه هایش را می پوشاند.
زنانگى انتها ندارد ...
کتری سوت پایان جنگ امرو زا را به صدا درمى آورد؛
و زن با خودش فکر می کند:
آشپزخانه سنگر است
مارال مشگل گشا