تنهایی خوب چیزی ست این را بعد ها می فهمی... در یک صبح خاکستری وقتی شعاع نور تابیده از پنجره جای خالی کنارت را روشن کرد تازه می فهمی بودن هایی هست هزار بار سردتر از نبودن همچون سردابه ای تاریک و تو چه بسیار روزها که با یک چراغ نفتی کوچک از بالای پله ها ترسیده و منتظر این پا آن پا کردی... تنهایی خوب چیزی بود اگر با سلاح آدمهای اشتباهی به جنگش نمیرفتی و امنیت بی غرض آغوشش را باور میکردی و .... صبر میکردی
((پریسا زابلی پور))