محبوبم!
سنگ ها
به قصد شکستن نبود که به پنجره می خورد!
خرد و کوچک
یعنی قراری به وقت نیمه شب!
قرار بود قلبت را در دست بگیرم
و قلب معشوقه ها
با مشت کسانی که دوستشان دارند
یکی نیست... هست؟
چاره ای نیست!
هنوز هم دوستت دارم
مثل پنجره ای که سنگ را
سنگی که مشت را
مشتی که دست بود در ابتدا
آرام و نرم
لابه لای انگشت های ...
تکه تکه ام حالا
و هر تکه ام دوستت دارد
محبوب سنگدلم نگران نباش ... مرا با پنجره ای تازه ای عوض خواهند کرد تا تو آسوده و زیبا به قرارهای عاشقانه ات برسی ... "حمید جدیدی"