تراس
چشم به راه توست!
تا پابوس پاهایت باشد
بند رخت
منتظر ست
تا از پیراهن خیس تو
گلویی تازه کند!
و گل های شمعدانی
که ایستاده اند
چون جوجه گنجشک های گرسنه
برای سهمی که از دستان تو می گیرند
فرض کن
در دور دست ها منتظرم
بوسه ای پرتاپ کن
و این جبهه ی گرم هوا را
با یاد بارانی بی وقت
به خاطرات خوب نسیم برگردان...
حمید جدیدی"