ما فرزندان جغرافیا هستیم ...
محصول اتفاق ...
گاهی فکر میکنم وقتی یک کودک در سوئیس سراغ یخچال میرود تا شکلات صبحانه اش را بردارد
کودکی در یک قبیله آفریقایی با این ترس بیدار میشود که نکند امروز به وسیله مردان قبیله دیگر که به دین و آیین آنها نیستند کشته شود
اگر در عربستان به دنیا میامدیم احتمالا اسممان عبدالعزیز میشد جوراب نمی پوشیدیم ، بنز سوار میشدیم اما به زنهایمان اجازه نمیدادیم رانندگی کنند
اگر در جامائیکا بودیم مسیحی میشدیم ، غذاهای تند میخوردیم ، میرقصیدیم و اگر کسی میگفت میای بریم شمال جوج بزنیم نمیفهمیدیم
چه میگوید ...
اگر در دانمارک متولد میشدیم اسطوره یمان وایکینگ ها بودند پیرو کلیسای پروتستان میشدیم احتمالا به ازدواج همجنسگرایان رای میدادیم و به جای شجریان از یورن اینگمن لذت میبردیم
وقتی همه چیز تا این اندازه میتواند درعین سادگی این همه پیچیده و خارج از کنترل باشد
یقه دریدن و خود را حق مطلق فرض کردن روی کره زمین چقدر واقعیت دارد ؟
حال شما چطور است فرزندان جغرافیا ؟
سعی کن کسی که تو را می بیند آرزو کند مثل تو باشد ...
از ایمان سخن نگو ...
بگذار از نوری که برچهره داری آن را احساس کنند
از عقیده سخن نگو ...
بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرند
از عبادت برایش نگو ..
بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد
از تعهد برایش نگو ...
بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند ...