خوب باش
چه فرقی می کند
کجا؟
با چه کسی؟
و چگونه؟
همین که می توانی ادامه دهی
بی آنکه به دیدنم بیایی
بی آن که جوابم را بدهی
بی صدایی،حرفی
دیگر چه چیز می تواند مهم باشد؟
جز تو
که هنوز به خواب هایم می آیی
و مرا در آغوش نمی گیری
دست هایت را به هرکه سپردی
از داغِ دست هایم چیزی کم نخواهد شد
شبیهِ حسرتی که هر روز
با من از خواب بیدار می شود
کار می کند
غذا می خورد
و تنها در حمام اشک می ریزد
خوب باش!
آنقدر که بتوانم تمامِ روز در حمام گریه کنم.
آنقدر که بتوانم هزار دلِ سیر بمیرم
اما تو خوب باش!
مادرِ دخترِ نداشته ام!
عروسِ شعرِ نامانده ام!
قناریِ لهجه ی یزدی ام!
و به کسانی که روزشان را تبریک می گویی
وفادار بمان.
| آبا عابدین |