دلم میخواست پیانو بلد باشم.
دلم میخواست انگشتام بلغزه رویِ کلیدای ِسفید و مشکیِ پیانو و برات عشق بنوازم.
میدونی، یه وقتایی واژه ها جواب نمیدن.
هرچقدر بگم دوستت دارم هرچقدر بگم دلم تنگه بی فایدس.
چون یه مشت حروف لعنتی ان که دستشون به هیچ جایی بند نیست.
هرچقدرم سفت تو بغلم فشارت بدم طوری که صدایِ استخوناتو بشنوی بازم جواب نمیده.
این حجم از احساس فقط کلیدایِ پیانو رو میخواد. فقط نواختن میخواد. فقط خوندن میخواد ..
" عشقت غمِ دیرینه ام .. "
این حجمِ از دلتنگی صدایِ تو رو میخواد وقتی آروم باهام زمزمه میکنی.
میدونی
کاش من پیانو بلد بودم ...
فاطمه خرازی |
پ .ن : خیلی دلم میخواد یه سازی بلد بودم حالا هر چی ، تاری ، سه تاری ، گیتاری ؛ تنبکی .. وقتی خیلی حالم بده گیتارتوی خونه رو بغل میکنم به سیم های جادویی اش دست میکشم و از اینکه نمیتونم یک آهنگ غمگین باهاش بزنم وگریه کنم ..حالم بدتر میشه .. به بچه ها میگم میخوام برم کلاس گیتار بهم میخندن ..به هر کی میگم بهم میخنده . تو این سن ...میگن حالا ..هه ..
ومن دلم .. آشوب میشه .. . از این همه محدودیت .. و انگاری تو دلم باد میوزه ...عمزم داره تموم میشه . و هیچی به هیچی ...
دلم میخواد بخوابم پاشم ببینم یه گیتاریست قهار شدم .. مثل یه معجزه ...مثل همه معجزه هایی که هیچوقت تو زندگیم نبود..