نازت کشیدنی ست لبانت چشیدنی ست
یک عمر قصه گفتن از آنها شنیدنی ست
جانا ! ببین تمام تنم ذوب می شود
خورشید من ! به سوی تو پرواز ، دیدنی ست
والله !! از تمام کسانم گسیختم
از هر چه جز دل تو به قرآن ! بریدنی ست
نوری شبیه تو به جهانم وزیده است
باغی شدم که میوه ی آن سرخ و چیدنی ست
این عشق مثل روزنه هایی به سمت روز
در تار و پود ماست مگر آفریدنی ست؟
این شعر نیست این همه ی طاقت من است !
پشت شبی که سخت به پایان رسیدنی ست...
| شیرین خسروی |