دلم یک خبرخوب می خواهد
ازآن خبرهایی که دل رابلرزاند!
ازآن خبرهای ناب که این روزهاجایشان درزندگی ام خالی است
دلم می خواهدیکی دربزند
بی توجه به نگاه پرسشگرم نامه ای به دستم بدهد و برود!
نامه اش پر باشد از خبرهای خوب
ازگلبرگ های گل سرخ
ازعطر بهارنارنج
روی کاغذی سفید باحاشیه ای ازپیچک ویاس،
که پیچیده باشد به لبه ی کاغذ ،
و قد کشیده باشد تا آسمانی که برفراز آن اتفاقی عجیب سایه انداخته
کسی باخطی آشنا، تمام دلش را درواژه ها جاگذاشته باشد !
تا برایم بنویسد که هنوز گاهی دلتنگم می شود و چند شب پیش در رویایش قدم زده بودم و رنگ چشم هایم راهنوز از یاد نبرده است
گاهی فقط کافی است که منتظرباشی
حتی اگر هیچ قاصدکی ازپشت پنجره ات رد نشود!
اگر تمام پستچی های جهانی نشانی خانه ات رافراموش کرده باشند و جوهر خودنویس کسی که منتظرش بودی
قبل ازنوشتن نامه ای برای تو، تمام شود ...
نیلوفر لاری پور |