وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد
نه جایی بخاطرم تعطیل میشود
نه در اخبار حرفی زده میشود
نه خیابانی بسته میشود
و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود
تنها موهایی مادرم کمی سپیدتر
و پدرم کمی شکسته تر ...
اقوام چند روزی آسوده از کار ...
دوستانم بعد از خاکسپاری موقع خوردن کباب آرام آرام
خنده هایشان شروع میشود ..
راستی عشق قدیمم را بگو ..
او هم باگریه هایش مرا از یاد میبرد
من فقط تنها گورکنی را خسته میکنم
و مداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید
و اشک تمساح میریزد ...
و در آخر ..
من میمانم و گورستان سرد و تاریک
من میمانم و خدا ...
با احساس خجالتی که ای
مهربان چرا همیشه مرا از تو ترسانده اند ...
چرا ؟؟؟