قطار تنهایی ام
هر پنج شنبه ...
از کنار گذر چشمانت
سنگین و سوت کشان میگذرد
بعید ، تا هنوز ...
ایستگاه دلت هیچ نلرزیده باشد
گویا فیروز کوهی
......................................
کاش میشد
از خاطره ها جدا شد
آن وقت دیگر
چیزی آزارت نمیدهد
مثلا ماه ..
او را به یادت نمیاورد
و گل سرخ ..
هدیه ای عاشقانه نیست
و ساحل هم ..
جایی است صرفا برای قدم زدن
نه گریستن ...
کاش میشد
از خاطره ها جدا شد
رسول یونان
.................................................
رفتنت آنقدر ها هم که فکر میکنی
فاجعه نیست
من مثل بیدهای مجنون
ایستاده
میمیرم
نزار قبانی
..............................................