می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده،
زن، هنر و عشق
اما در عجبم که، تو را با چه شور و حالی آفریده،
زنِ هنرمندِ عاشق
/ روزبه معین |
.....................................................
کمرنگ یا پر رنگ؟ " برای چند ثانیه تمام پیکر ترمینال جنوب توسط سوز باد شمالی فتح شد.
فروشنده دوباره پرسید " چای کمرنگ یا پر رنگ؟ " آروم گفتم پر رنگ ... پر رنگ ...
از اون دور دیدمت ... سراسیمه و پریشان ...
از دیدن این همه آشفتگی تمام منظره فرارت از خونه واسم تداعی شد.
نفس نفس می زدی و سعی می کردی در مقابل لجبازی کوله پشتی تا گلو پر مقاومت کنی.
پرسیدی " ژولیده ام. نه ؟ " لبخند زدم ...
از جیبت یه رژ لب سرخ در آوردی و روی لبت کشیدی. پر رنگ ... پر رنگ ...
مسافر های 7:45 تهران سوار شن. هیچی نمی گفتی. هیچی نمی گفتم. روبروی در اتوبوس ایستادی.
نگاهم کردی و گفتی: هنوز دوستم داری؟
گفتم: پر رنگ ... پر رنگ ...
| پدرام مسافری |