شبانه گریه کنی تا دوباره صبح شود
که صبح گریه کنی تا دوباره شب برسد!
که هی سه نقطه بچینی اگر...ولی...شاید...
کسی نمی آید، نه! کسی نمی آید
| سید مهدی موسوی |
.........................................................
زن نگاه کرد ؛
به مردی که دوست داشت…
و عاشقش ؛
که چیزی از آن مرد کم نداشت!
و زن سوال کرد:
"چرا عاشقم شدی ؟!
آنوقت روزگار تو ،
اینقدر غم نداشت "
و مرد گریه کرد:
"چرا عاشقش شدم؟"
"چرا دوستم نداشت؟!…"
سفره ای از سکوت می چینم
خسته از انتظار و دوری ها
سال هایی که آتشم زده اند
وسط چارشنبه سوری ها ...
| سیدمهدی موسوی |