یکوقتهایی احساسات عجیب و غریبی در درون آدمی ریشه میدواند.
احساساتی که گاهی ممکن است در خلوت،
به وحشتت بیندازد اما نتوانی هیچ جایگزینی برای آن پیدا کنی!
میل به تنهایی یکی از همینهاست!
این میل عجیب و دوستداشتنی گاه به وحشتم میاندازد
اما نمیتوانم برای لحظهای ضرورتش را در دنیای درونیام کتمان کنم.
لحظههایی که بیرون از خانهام...
محل کار هستم یا نشستهام روبروی سوژه مورد نظر تا به سوالات جواب بدهد،
مدام لحظههای تنها بودنیرا مرور میکنم که با یک فنجان چای،
صفحات نوشته شده نامرتبی را ورق میزنم تا ساختار منسجمی به متن مصاحبه بدهم.
تنها بودن را میشود شعر خواند
کتاب خواند
برای یک قرار عاشقانه برنامهریزی کرد
برای تولد بهترین آدم زندگی نقشه کشید
تنهایی را میتوان به عاشقانهترین صورت ممکن، سپری کرد!
از تنهایی
یا ...
تنها بودن نترسیم
تنهایی ..
یک ضرورت است!
| فاطمه بهروزفخر |