آری که راه نافذ گفتار بسته است
مردی دخیل چونکه به سیگار بسته است
دارد کلاف عُمر مرا پنبه می کند
چشمی که روی من زن بیزار بسته است
حتی تَرَک نمی خورد از حرف های من
سدّی که بین ما تنِ دیوار بسته است
بازنده بود اول و آخر ادامه داد
مردی که شرط روی تو بسیار بسته است
خستم دگر ز رفتنم از اینو آن ستون
دیگر امید من به فرج بار بسته است
#علی_سلطانی_درمانده