دوست داشتنِ تو
کشف یک قاره است، بی نقشه
سفر به آمازون است، بی اسلحه
رفتن به سیبری ست، بی پوست خرس.
دوست داشتن تو
عبور از رود نیل است بی قایق
نبرد در جنگ نُرماندی ست، بی سنگر
بودن در خط استواست، بی آب، بی غذا.
باز کردن شیر گاز است، به هنگام خواب
پریدن از پنجره ی طبقه ی پنجم یک خانه.
دوئل است، بی آنکه بدانی رقیبت زودتر برگشته.
تیغ است
گذشتن از میدان مین.
قوطیِ کبریت
بطری بنزین
یک بسته ی بزرگ قرص.
خطرناک است
کُشنده است
جان فرساست.
بگذار جور دیگری برایت بگویم؛
عبور یک اتوبوس از دره است، بی چراغ
بالا رفتن از صخره است، بی طناب.
گذشتن از مرز کشوری بیگانه است
بی آنکه حواسم به سرجوخه ها باشد
به برجک های دیدبانی
به تفنگ هایی که درست
وسط جمجمه ام را نشانه رفته اند ...
| بابک زمانی |