بلیط قطار را پاره می کنم
و با آخرین گله گوزنها به خانه برمی گردم.
آنقدر شاعرم که شاخه هایم شکوفه داده است
و آوازم چون مهی بر دریاچه می گذرد.
شلیک هر گلوله خشمی است که از تفنگ کم می شود.
سینه ام را آماده کرده ام تا تو مهربان تر شوی.
(گروس عبدالملکیان)