در من دیوانه ای جا مانده
که دست از
دوست داشتنت بر نمیدارد
با تو قدم میزند ..
حرف میزند ..
میخندد ..
میگرید ..
شعر میخواند ..
قهوه میخورد ..
فقط نمیتواند
در آغوش بگیردت ...
به گمانم ..
همین بی آغوشی
او را خواهد کشت ...
....................................