سردم ، یخم ، تلخم
از آن سرد و یخ و تلخ هایی
که با هیچ چیز
این دنیا
شیرین نمیشود
با هیچ چیز ..
دلم لک زده
برای یک دلخوشکنک کوچک
یک لحظه ای
هر چند نازک و کم حجم
که ...
ثانیه ای
به آن بیاویزم
و فراموش کنم
فراموش کنم
این احساس سرد و یخ و تلخ را
این حس گس اندوه را
که میفشارد قلبم را
چون دستی آهنین
درمیان قفسه سینه ای بسان قفس
عضله ای یخ
در سمت چپ
سینه ای رنجور
لیلی یاسمنی
...................................................