پیرمرد هربار که میخواست اجرت پسرک واکسی کر و لال را بدهد جمله ای برای خنداندن او بر روی اسکناس مینوشت
این بار هم همین کار را کرد .. پسرک با اشتیاق پول را گرفت و جمله ای را که پیرد مرد نوشته بود خواند ..
روی آن اسکناس نوشته شده بود ...وقتی خیلی پولدار شدی پشت این اسکناس را نگاه کن
پسر با تعچب و کنجکاوی اسکناس را برگرداند تا پشت آن را ببیند ..
پشت اسکناس نوشته شده بود : ای کلک ، تو که هنوز پولدار نشدی ..
پسرک خندید با صدای بلند هر چند صدای خنده خود را نمی شنید ..
همیشه پر از مهربانی بمان و دلیل شادی دیگران باش ..
حتی اگر هیچکس قدر مهربانیت را نداند ..این ذات توست که مهربان باشی ،
تو خدایی داری که به جای همه برایت جبران خواهد کرد ...