گوشهایم را میگیرم ..
چشم هایم را می بندم
زبانم را گاز میگیرم ..
ولی حریف افکارم نمیشوم ..
چقدر دردناک است فهمیدن ..
خوش به حال عروسک آویزان به آینه ماشین
تمام پستی بلندی زندگیش را فقط میرقصد ...
کاش زندگی از آخر به اول بود ...
پیر بدنیا میامدیم ..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم
سپس کودکی معصوم ..
در نیمه شبی تاریک
با نوازشهای مادر آرام میمردیم ...
..................................
پ . ن : یاد فیلم بنجامین باتن افتادم یه فیلم خیلی خیلی عالی .. باید یه بار دیگه ببینمش ..