از مردم ایران میترسم ...
چند سال پیش که استان گیلان و شهر رشت برف سنگینی بارید و شهر چند روزی دچار بحران شده بود از دوستی شنیدم که نان لواش هر بسته بیست هزار تومان فروخته شد .
قبل از زلزله کرمانشاه قیمت کانکس حدود یک و نیم تا دو میلیون بود و پس از زلزله قیمت کانکس به حدود هفت میلیون رسید ..
با یک برف که شهر تهران به بحران رسیده قیمت کرایه تاکسی از فرودگاه امام تا شهر تهران به یک میلیون رسیده است ..
اینکه مسئولین مدیریت بحران ، بلد نیستند عجیب نیست چون مدیریت یک تخصص آموختنی است که این عزیزان نیاموخته اند ..
اما چه بلایی بر سر انسانیت آمده است خیلی دوست دارم کسانی که در شهر رشت نان لواش را بسته ای بیست هزار تومان به مردم فروخته اند از نزدیک ببینم ، برایم جالب است فروشنده کانکس هفت میلیونی خانواده دارد یا نه ؟ راننده تاکسی که کرایه یک میلیونی از مسافرش طلب میکند به کدام خدا اعتقاد دارد ؟
حتما فیلم دوربین مخفی ایرانی که اخیرا منتشر شد دیده اید که مردم عادی کوچه و خیایان چگونه پولهای یک نابینا را با وقاحت تمام میدزدند ..
من از مردم ایران میترسم ...
از خودم بعنوان یک معلم دانشگاه خجالت میکشم که در تربیت این نسل مسئولیت داشته ام و درست تربیت نکرده ام ، معلمان مدرسه ، روحانیون و وعاظ ، صدا و سیما ، آموزش و پرورش ، وزرات فرهنگ و ارشاد و ..همه کسانی که به هر نحو سهمی در فرهنگ سازی داشته ایم
باید خجالت بکشیم ..
وقتی شنیدم در بحران هسته ای و سونامی شهر فوکوشیما ، پنجاه نفر داوطلب شدند برای خنگ نگهداشتن راکتور هسته ای که سرانجامش مرگ است تا مردم شهر فرصت پیدا کنند از شهر خارج شوند ، درجه شرمساری ام بیشتر میشود .
وقتی شنیدم در زمان تخریب برج های دوقلو در یازده سپتامبر تاکسی های شهر نیویورک مردم را رایگان جابجا میکردند ( بلاد کفر ) از شدت حجالت آب میشوم ..
من از مردم ایران میترسم ...
من بخاطر تمام کوتاهی هایم در عرصه فرهنگ اجتماعی از تاریخ ایران شرمسارم ..
دکتر امید هاشمی