اگه یه روز کافه چی شدم ..
هیچ وقت به دو نفری که مدت طولانی تو کافه نشستن گیر نمیدم
که وقت استفاده از میز تموم شده .. حتی اگر چیزی نخورن ...
اونا بهتر از هر کسی میدونن که وقتشون تموم شده ...
اما میترسن از پشت میز بلند شن ..
شاید چون میدونن اگه از پشت این میز بلند شن و از در این کافه برن بیرون
دیگه هیچوقت همدیگه رو نمی بینن و
انقدر نزدیک کنار هم نمیشنن
چون وقتشون تموم شده ...
انصاف نیست آخرین دیدارشون و کوتاه کنم و باعث بشم
گره ی دستاشون باز شه
دیدار آخر همیشه تو ذهن آدما میمونه
باهمه جزئیات و نفراتی که بودن
که اگه این کارو کنم
تا ابد سهمم
از دلتنگیاشون
فقط نفرین میشه و نفرین
دنیا کاف
........................................................