نمی توانم به کسی که دوستش دارم بگویم
سلام ، گل قشنگم ، چطوری مرغ عشق نازم ؟
نمیتوانم به کسی که دوستش دارم بگویم
میای با هم بریم تو یه غار و ذرت بو داده بخوریم ؟
یا بهش بگویم :
دوست داری سوار یک جفت ماهی قرمز بشیم و تا آلاسکا شنا کنیم ؟
نمیتوانم بگویم ...
نمیتوانم ...
کار دیگری هم نمیتوانم بکنم
چون تن عزیز من بوی کافور میدهد
ودر تاریکی سرد یک جعبه دراز کشیده است
درست دو متر زیر زمین ..
ریچارد براتیکان
..............................................
پ.ن : بعضی نوشته ها جرا انقدر درد دارن ؟ بعضی کلمه ها مثل دشنه تو قلبم فرو میره .. این نوشته ها چرا سر راهم قرار میگیره ؟ چرا ؟؟
گاهی فکر میکنم من مردم یا تو ؟ یا هر دو ؟؟