اینکه نمی فهمی چقدر دوست ات دارم،
کاملاً مشکل توست.
مجبور نیستم برای اثبات حرفهایم
بهترین کلمات و لغات را کنار هم بچینم.
مشکل توست اینکه قیافه می گیری،
اخم می کنی
و تا نزدیک ات می شوم، به پاره آجر نگاه می کنی!
عشق تو را ذلیل کرده است.
نه اینکه عاشقی و یا دلبسته،
نه!
عشق
فهم اش را از تو دریغ کرده است،
مزه اش را از لبانت پاک کرده است.
تو ذلیلی و کاملاً بی احساس.
محبت کردن به تودرست شبیه این است
که گربه ای که دست اش لای سیم خاردار گیر کرده باشد،
بخواهی کمک اش کنی!
نزدیک اش می شوی،
چنگ می اندازد،
جیغ می زندتا مجبور می شوی به زورنجات اش دهی
و توکه سرت گیر زندگی ست،
گیر چه کنم های همیشگی،
گیر قبض آب و برق
و بوق ممتد راننده های عوضی
اعصاب ات را خراب کرده است،
نگاه هیز مردان مردنما .
نمی فهمی
دوست ات دارم چند هجا دارد.
بعضی وقتها، بعضی زنان راباید به زور حالی شان کردکه دوست ات دارم!
(بهرنگ قاسمی)