این بار زنده می خواهمت، نه در رویا، نه در خیال.
این که خسته بیایی،
بنشینی در برابرم در این کافه پیر.
نه لبخند بزنی، آنگونه که رویاست
و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم.
صندلی ات را عوض کنی.
در کنارم بنشینی.
سر خسته ات را روی شانه ام بگذاری
و به جای دوستت دارم بگویی:
"گم کرده ام تو را.
کجایی؟"
(کلوناریس)