می گویند بوفالوها آنقدر در راهِ خود مصمم اند
و آنقدر برای رسیدن به مقصدشان، مسیرِ مستقیم خود را با تمامِ توان در دشت ادامه می دهند،
که اگر در جلوی راهشان پرتگاه بلندی باشد، از آن به پایین پرت می شوند.
این روزها فکر میکنم تفاوتی با بوفالوها ندارم
وقتی که این همه دوستت دارم.
| بابک زمانی |
................................................
بارها به خودکش? فکر کرده ام
چرا که من ?ک کارگر ساده ام
و تو آن زن?
که دوست دارد شوهرش پزشک باشد.
اما باز هم اهم?ت? نم?دهم
و حت? محکم تر از قبل
آجرها را بر د?وار م? چ?نم.
حت? ز?باتر از پ?ش آواز م?خوانم
وقت? که فرقونِ م?ت را در دست م?گ?رم.
اما وقت? که نور خورش?د درست به چشمانم م? خورد
اما وقت? که نردبان ها ز?ر پاها?م م? لرزند
اما وقت? که حت? تراز ها هم اشتباه م? کنند،
من باز هم
دق?قا به تو فکر م? کنم.
| کارل سندبرگ / ترجمه: بابک زمانی |