دیشب دوباره خواب دیدم ...
همان خواب تکراری :
باران می آمد ...
توآمدی .
چتر نداشتی ...
لباس گرم نداشتی ...
حرفی برای گفتن نداشتی ...
قصد ماندن نداشتی ...
پای رفتن داشتی ...
رفتی .
باران هنوز می آمد .
(نیکی فیروزکوهی)