از سر عادت نیست که وقتی می روی تا دم در همراهی ات می کنم
و بعد تا آخرین چشم انداز تا جایی که سر می چرخانی،
لبخند می زنی،
مبهوت رفتنت می شوم باز؛
آخر چیزی از دلم کنده می شود که می خواهم با چشمهام نگهش دارم.
لعنت به رفتنت که قشنگ می روی!
از سر عادت نیست که هیچوقت باهات خداحافظی نمی کنم، عشق من!
رفتنت همیشه یعنی برگشتن.
از سر عادت نیست که وقتی برمی گردی،
حتی موهای سرم می خندد؛
هیچ چیزی دل انگیزتر از برگشتنت نیست.
نارنجی! تو که نمی دانی،
وقتی برمی گردی،
دنیا پشت سرت بیرنگ می شود.
(عباس معروفی)