چشمهایم را درشت تر می کشم، تو دیگر مرا نمی بینی
و هر قدر روی ناخنهایم ستاره و ماه نقاشی می کنم، دستانم نه تو را به آسمان می برند و نه زمینگیرت می کنند.
این را از کفشهای جدیدت فهمیده ام که این روزها شباهت عجیبی به رفتن دارند
و دستهایت موقع خداحافظی برف پاک کنی می شوند تا خاطرات را دانه دانه پاک کنند.
دستانت را پنهان کن.
ابری که در چشمهایم کاشته ای، تنها برف پاک کن ها را خسته می کند!
(صدیقه مراد زاده)