اصلا تو می دانی دوست داشتن یعنی چه؟
تا به حال ساعتِ چهارِ صبح گریه کرده ای؟
آخرین باری که گفتی دوستت دارم؛
عصرِ کدام پادشاه بود؟
تا به حال همه چیزت را باخته ای
طوری که غرورِ بی جانت، آخرین دارایی ات شود؟
یا فقط برای این بخوابی که فراموش کنی؟
بیدار شوی که شاید فراموش کرده باشی؟
بهتر است بیشتر از این
درموردِ بدیهیات بحث نکنیم.
خوب می دانم وقتی فاصله ها را برداری
مثلِ همیشه همه ی دنیا
تسلیمِ زیبایی ات می شوند
من می مانم تک و تنها
کمی هم ته مانده ی یک غرورِ بلند بالا
در هر حال، هر کس برای خود اصولی دارد
گاهی غرور، تنها داراییِ یک نفر است، حتی اگر بمیرد.
| بهنود فرازمند |
..........................................................
پ .ن : غرور بی جان و مرده ام را سالهاست که بر شانه شکسته میکشم .. دیگر توانی برایم نمانده ... تنها ظاهرم را حفظ میکنم برای آنهایی که هنوز به بودنم نیاز دارند ..
آنقدر از درون بی صدا شکسته ام که با اندکی تلنگر فرو میریزم ...
اصلا تو میدانی ؟ برای همچون منی .. نیامدن به مراسم عزای .... یعنی چه ؟ میتوانی بفهمی وقتی همه سر مزارند و از فاصله 100 متری منتظری تاهمه بروند و تو نزدیک مزار بشوی ؟ یعنی چه ؟ ... اینکه روز چهلم وقتی همه ...... من سر مزار تک و تنها ... یعنی چه ؟؟؟؟؟ ایکاش میفهمیدی ایکاش ...