در حضور دیگران می گویم تو محبوب من نیستی
و در ژرفای وجودم می دانم چه دروغی گفته ام .
می گویم میان ما چیزی نبوده است
تنها برای اینکه از دردسر به دور باشیم
شایعات عشق را ، با آن شیرینی ، تکذیب می کنم
و تاریخ زیبای خود را ویران می کنم .
احمقانه ، اعلام بی گناهی می کنم
نیازم را می کشم ، بدل به کاهنی می شوم
عطر خود را می کشم و
از بهشت چشمان تو می گریزم
نقش دلقکی را بازی می کنم ، عشق من
و در این بازی شکست می خورم و بازمی گردم
زیرا که شب نمی تواند ، حتی اگر بخواهد ،
ستارگانش را نهان کند
و دریا نمی تواند ، حتی اگر بخواهد ،
کشتی هایش را .
(نزار قبانی)