گاهی ..
که کودک روحم
معصومانه بهانه ات را از دل غمگینم میگیرد
و لجوجانه پای بر زمین میکوبد ..
...او را فریب میدهم..
درگوشش میخوانم..
که تو در تبعیدی
تبعیدی دور ..
ولی به حتم دوباره باز خواهی گشت
شاید دور .. شاید دیر
ولی بالاخره میایی..چه احمقانه- چه ابلهانه
امیدوارش میکنم
ولی خود نیز میدانم
که هرگز باز نخواهی گشت
آخر...
خجالت میکشم
به او بگویم که
او را در آغوش گرفتی
و رهایش کردی
خجالت میکشم...
لیلی یاسمنی
..........................................................