چیزهای زیادی بوده و هست که دوست داشتم، لذت به دست آوردنشان را تجربه کنم.
مثلا همیشه دلم میخواست صاحب بالن بزرگی باشم؛ بعد در حالیکه آذوقه یک سفر طولانی را جمع کردهام، دور دنیا را آنقدر بگردم تا هیچ جایی برای دیدن باقی نماند.
دوست داشتم اولین زنی باشم که پایش را روی کره ماه میگذارد و از آن بالا زمین را مثل نقطهای کوچک میبیند.
دوست داشتم نویسنده بزرگی باشم که برای خرید کتابهایش صف میبندند...
دوست داشتم مزرعه آفتابگردان داشتم و صبحها خودم شیر گاوهایم را میدوشیدم...
میخواستم رئیس جمهور باشم... وزیر... پزشک... وکیل...
اما از میان تمام اینها....
زنی هستم که به دوست داشتن تو، اکتفاء کرده است!
| فاطمه بهروزفخر |