گوشهایم را میگیرم ،چشم هایم را می بندم و زبانم را گاز میگیرم
ولی حریف افکارم نمیشوم
چقدر دردناک است فهمیدن ...
خوش بحال عروسک آویزان به آینه ماشین .. تمام پستی بلندی زندگیش را میرقصد ..
کاش زندگی از آخر به اول بود .. پیر بدنیا میامدیم ..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم ..
سپس کودکی معصوم میشدیم و در نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم ...
...........................................