بزرگش کردم
عشقم را میگویم ...
آنقدر بزرگ که ..
از باور خودش هم خارج شده بود
آن قدر بردمش بالا..
که دیگر دست خودم هم به او نرسید ...
او بزرگ و بزرگتر شد و ..
من کوچک و کوچکتر ..
هر چقدر دست تکان می دادم ..
انگار نه انگار ...
داد میزدم ..
لعنتی !! من خودم بزرگت کردم ..
صدایم نمیرسید که نمیرسید ..
من همه چیز را یکجا از دست دادم ...
علی قاضی نظام