در انتظار چه نشستهای
زمان علف خرس نیست عزیزم
هر ثانیهی حرام شدهاش را باید حساب پس بدهی
حواست نباشد
همین ساعت لکنتهی دیواری
به نیش عقربههای تیزش
تو را و اشتیاق مرا
به اجزای موریانه پسند تجزیه میکند
و چشمهایت را میبرد
مانند دو تمبر باطل شدهی قدیمی
در آلبومی کپکزده بچسباند
نگو کسی به فکرت نیست
و نامت را دنیا از یاد بردهاست
شاید دنیا تویی و من
و نام ما مهم نیست در جریده عالم
با حروف درشت چاپ شود
همین که جانانه بر لبی جاری شود
تا ابدیت خواهد رفت ...
| عباس صفاری |