قلب نیست لعنتی !!!
چیزی است در دلم
آویخته به بندی
تاب میخورد بینِ بغضهایِ من
و دردهایِ زندگی
نه میایستد که مرا راحت کند
نه میتپد که ماتمِ تو را کم کند.
| نیکى فیروزکوهی |
.......................................................
سر بگذار بر دردِ بازوانِ من
دستِ نگاهم را بگیر
مرا دچارِ حادثهای کن
که با عشق نسبت دارد !
من عجیب از روزگار رنجیده ام ..
| نیکی فیروز کوهی |