تو مانند کودکانی محبوبِ من!
که هرقدر به ما بدی کنند بازهم دوستشان داریم...
عصبانی شو!
حتی وقتی عصبانی میشوی دوستداشتنی هستی...
عصبانی شو!
که اگر موج نبود دریاها نبود...
طوفان باش...
ببار...
که قلب من همیشه تو را میبخشد.
عصبانی شو!
من مقابله به مثل نخواهم کرد
که تو کودک بازیگوشِ پرغروری هستی
چگونه با این کودکی
از پرندگان انتقام میگیری؟
اگر روزی از من دلزده شدی
برو
و من و سرنوشت را متهم کن
اما من،
همین من،
اشک و اندوه برایم بس است
که سکوت خودْ عظمتی است !
و اندوه خودْ عظمتی است...
اگر ماندن خستهات میکند
برو
که زمین،
زنان و بوی خوش دارد
و سیاهچشمان و سبزچشمان...
و هر وقت خواستی مرا ببینی
و هر وقت مثل کودکان!
به مهربانیام احتیاج داشتی،
هر وقت که خواستی به قلب من برگرد...
که تو هوای زندگانی من!
و آسمان و زمین منی...
هر طور میخواهی عصبانی شو
هر طور میخواهی برو
هر وقت میخواهی برو...
اما حتماً یک روز برمیگردی
روزی که شاید فهمیده باشی !
وفا چیست...
| نزار قبانی /