نه عزیزم!
به تو فکر نمی کنم
"زیبایی" ات مستدام ولی...
آبی بود که از سرم گذشت تا نام تو را با خودش ببَِرد!
"تنهایی" گاه
با اعمال شاقه همراه است:
شکستن آینه ای که بارها در آن خندیدیم
شکستن گلدان ها
شکستن پنجره، میز، صندلی ها
اگر نه قول شکستنی نیست
حرفی ست که از شکم سیری زیاد بهم تعارف می کنیم!
حالا فقط "سَر" نیست
دلم را به دریا زده ام
تا آب هر آنچه هست، با خودش بِبَرد
دوست داشتن را بِبَرد
خاطرات خانه را بِبَرد
گیره ی سیاه جا مانده ات را بِبَرد
نام تو را ...
نام تو را ...
نام تو را ...
نامت اما
ماهی قزل آلایی ست که دوست دارد
بر خلاف آب شنا کند...
| حمید جدیدی |