گاهی فکر میکنم هر آدمی در دنیا باید یک کتاب بنویسد و اسم کتابش را بگذارد " اشتباهات من " زیرش هم درشت و خوانا اسم خودش را بنویسد نوشته فلانی
کتابی که بقیه آدمهای دنیا هم میتوانند آن را بخوانند .. کتابی که با زبانی ساده به تو میفهماند هیچ انسانی در دنیا نمیتواند از دست اشتباه کردن قسر در برود ...
اشتباهات کوچک و بزرگ آدمها که گاهی آنقدر عجییب و مسخره اند که دهانمان از شنیدن و خواندنشان بازخواهد ماند ..
اینکه بالاخره می فهمیم اشتباه برای همه موجودات است...
برای آن آهویی که درچند صدم ثانیه مسیرش را رست انتخاب نمیکند و شکار میشود ..
برای آدمهای باهوش و زرنگ ، برای آدمهای خوب یا بد ، این را میفهمیم که چطور میشود با یک اشتباه کوچک مسیر زندگیمان سالهای سال از مقصدی که همیشه شوق رسیدن به آن را داشتیم
دورتر شود ...
این را میفهمیم که چطور آدمهای به درد نخور زندگی را دو دستی نگه داشتیم و ازآن طرف بهترین هایمان را مثل سبزه سیزده بدر گره زده و پرت کرده ایم توی رودخانه ..برای باز شدن بختمان حتما!!!
چه کسی میداند آدمها در لحظات آخر زندگی داغ کدام اشتباه را بر پیشانی شان حس میکنند ؟! داغ آن چیزی که اتفاق افتادنش با همان یک اشتباه نابود شد و از بین رفت ..
گاهی اشتباهات آدمها و تاوان هایشان چقدر شبیه همدیگرند .. اشتباه کردن عامل سقوط و بیچارگی نیست و آن چیزی که در اصل دمار از روزگارمان در میاورد ..فراموش کردن همان اشتباهات است ..
اصلا مکر غیر این است که اشتباه میکنیم تا یاد بگیریم ... یاد گرفتن همین طور شروع میشود ...با باخت !!! بااز بین رفتن !! با از دست دادن !!! و عاقبت تکرار نکردن آن ...
یاد میگیریم آنجایی که با همه وجود دوستش داریم زود جا نزنیم ... صبر را یاد بگیریم ... کنار آمدن را ... معذرت خواهی و بخشش را ..
اشتباه معلم بزرگ و جذابی است که هم مارا در وسط میدان زندگی به فلک میکشد و هم درس را یادمان میدهد ..
نه وقت زیادی برای زندگی کردن داریم و نه برای تکرار کردن اشتباهات ...
فرزانه هوشیاری
.....................................................................