نه برای آن زن زیبایی که با چشمان زنگی اش از پشت پنجره به درختان " منهتن " می نگرد
نه برای آن دخترک بلند قامت که مدال دختر شایسته را بر گردنش آویخته اند
نه برای آن رقاصه ای که از پشت شیشه تلویزیون چشم میلیونها مرد را از پلک زدن متوقف میسازد
نه برای آن بانوی اسب سوار که موهایش در باد به شعری از " نرودا " می ماند
من برای تو دلتنگم
من از میان این هشت میلیارد نفر
تنها برای تو دلتنگم
برای تو با آن لباس های ارزانت
همچون لباسهای کهنه خودم
برای تو با آن چشمهای عینک زده ات
که مرور سردرد های خودم هستند
من دلم تنها برای تو تنگ است
برای عطر کم قیمتت همجون ادکلن قلابی خودم
که قبل از رسیدن به هر قرار از پیراهنم میپرید ..
جز تو ، دلتنگ کسی نیستم
مثل بلال فروشی 22 ساله در بغداد
که دلتنگ بانویی 37 ساله در استکهلم نیست
که میان قفسه های فروشگاه سبد چرخ دارش را میچرخاند..
مثل ماهیگیر پیری در اوکراین با سیگاری بر لب و بطری ای نیمه خالی در دست
که دلتنگ دختری گندم گون در مراکش نیست
که رخت های شسته را بر طناب میاویزد
نه...
دلتنگ هیچکس نیستم الا تو ..
تنها دلتنگ توام
دلتنگ تو با هراس های کوچکت
و شمردن چند باره ی پولهایت برای کرایه ماشین
همچون دلهره ی خودم برای حساب کردن دو فنجان چای
من فقط دلتنگ توام و دلم میگوید
جهان بدون آن هشت میلیارد نفر هم راه خود را ادامه میدهد
اما بدون تو
اما تنها بدون تو
قطعا به پایان میرسد ...
بابک زمانی