کاش میشد برای تو کاری کنم.
برای اینکه لبخند بزنی، برای اینکه خوب شوی، برای اینکه حال جهان تو خوب باشد.
کاش میشد باری از روی شانههای تو بردارم. که دلم میگیرد از غم این روزهای تو، که رنج میکشم از رنجهای عمیقی که میکشی.
کاش آغوش من شفابخش بود، که بغلت میگرفتم و خوب میشدی، که میبوسیدمت و دردهای تو تمام میشد.
دلم گرفته از دستها، از دهان، از شانهها، از آغوشم،
لعنت به من
که دارمشان و
هنوز تو غمگینی ...
نرگس صرافیان