دخترم ...
مادرت باعث جدایی من و سیگار شد .. میخواهی بدانی چطور ؟؟؟
همانند همه شعار نداد که ( نکش دیووونه ، ضرر میرسونه ....ریه ت خراب میشه ، عمرت کوتاه میشه ، سرطان میگیری )
درعوض یک جمله عاشقانه گفت :
بوی سیگار میدی ، منم میخوام بوی تو رو بگیرم ...
اینهمه سیگار میکشی با درد ریه میمیری ، منم میخوام همدرد تو باشم بیا با هم بمیریم ...
سپس سیگار را از لب من جدا کرد و میان لبهای خود گذاشت ...
سرفه اول را که کرد تنم لرزید ... سرفه دوم را که کرد : بغضم ترکید ...
تصور بیماریش تصور دنیای بدون او تنم را لرزاند ...
از همان لحظه سیگار را ترک کردم که این کهنه شرابم سالم بماند .. و سالم بمانم کنارش ... و عشق او مرا از دود ، از تلخی ، از سیگار جدا کرد ...
عزیزم ، مادرت را بیشتر از من دوست داشته باش
چون اگر من کوهم ، او زمین است و زمین یعنی علت وجود کوه ...
سهیل شهابی
........................................................
غ . ن : آنانی که بهترین قلبها را دارند همیشه ... با بدترین ها مواجه میشوند !!! چرا واقعا ؟؟؟