با همه بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویرانی شدن آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ای طوفانی ام
دل خوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو ک می عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام ؟؟؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
یر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام
ها.. به کجا می کشی ام خوب من ؟؟
ها ... نکشانی به پشیمانی ام ؟؟؟؟
محمد علی بهمنی
.......................................
غ . ن : بعضی روزا و شبا فقط باید شعر خوند شعر خوند و شعر خوند .. و هیچ چیز مثل یک شعر ناب حال دل غمگینتو تسکین که نه ، آروم نمیکنه ...