چه خوب که با وجود رنج هایی که هست ،
همچنان خرمالو ها میرسند ،
چای ها دم میکشند..
و نارنگی ها طعمی مطبوع دارند....
چه خوب که هر شب جیرجیرکها قصه تعریف میکنند..
و هر گرگ و میش صبح گنجشگها روی سیم های برق جشن میگیرند ...
چه خوب که هنوز هم کسی هست برای در آغوش گرفتن ،
چه خوب که هر بار که از پنجره به کوچه نگاه میکنی
گربه ای خرامان و آسوده کنار دیوار راه میرود ...
کبوتری آزادانه در آسمان پرواز میکند ،
پروانه ای دزدانه کنار گل های شمعدانی میرقصد
و کاکتوس ها هنوز هم گل میدهند ،
جوانه میزنند و تکثیر میشوند ..
چه خوب که هنوز هم میتوان لبخند زد ،
مهربانی کرد و کسی را دوست داشت ...
نرگس صرافیان
.............................................
پ . ن : چه خوب که با این همه مصیبت و ناکامی و دربدری و غم و اندوه و تحقیر و توهین و ..... هنوز قابلیت دوست داشتن و از دست ندادیم ... هنوز با بوی بارون قلبمون به شعف میاد .. هنوز واسه صدای پرنده ها دلمون غنج میره .. هنوز بوی نم بارون ما رو میبره به گذشته ها .. هنوز و هنوز ... با این همه درد و حرمان و سوگ و اندوه و فقر و تنهایی ... نمردیم .. دق نکردیم ...
هنوز زنده ایم و نفس میکشیم ..خدایا شکرت ...