همه ما میمیریم همه ی ما بدون استثناء ...کمی دیر تر .. کمی زودتر..
یک دفعه ، ناگهانی ...تمام میشویم .. یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوتها و لانه ی خفاش ها میشود ..
همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک گورستان ماشین زنگ میزند ...
هین بچه هایی که نفسمان به نفس شان بند است میروند پی زندگیشان ... حتی نمیایند آبی بریزند روی مزازمان ..
قبل از ما میلیاردها انسان روی این کره ی خاکی راه رفته اند .. مغرورانه گفته اند : مگه من اجازه میدم .. مگه از روی جنازه ام رد بشن ...!!!
و حالا کسی حتی نمیتواند استخوان های جنازه شان را پیدا کند که از روی آن رد بشود یا نشود !!!
قبل از ما کسانی زیسته اند که زیبا بوده اند .. دلفریب مثل آهو خرامان راه رفته اند ..
زمین زیر پای تکان خوردن جواهراتشان لرزیده .. سیب ها از سرخی گونه هایشان زنگ باخته اند ...
وحالا کسی حتی نامشان را هم به خاطر نمیاورد .. قبل از ما کسانی بوده اند که در جمجمه ی دشمنانشان شراب ریخته اند و خورده اند ..
سرداران و امیرانی که گرزهای گران داشته اند ..
پنجه در پنجه شیر انداخته اند .. ا ز گلوله نترسیده اند و حالا کسی نمیداند در کجای تاریخ گم شده اند ...
همه این کیته ها ، تلخی ها، زخم زبان ها ، همه ی این کوفت کردن دقیقه ها به جان هم ، همه این زهر ریختن ها به جان هم ..تهمت زدنها .. توهین کردن ها به هم تمام میشود ..
از یاد میرود و هیچ سودی ندارد جز اینکه زندگی را به جان خودمان و عزیزانمان زهر کنیم ...
اگر میتوانیم به هم حس خوب بدهیم کنار هم بمانیم واگر نه ، راهمان را کج کنیم دورتر بایستیم و یادمان نرود که همه ی ما میمیریم..
همه ما بدون استثناء ..کمی دیرتر ..کمی زودتر .. یک دفعه . ناگهانی ...
پس اندکی زندگی کنیم . بگذاریم که دیگران هم زندگی کنند !!!!
برای رسیدن به کبریا
باید نه کبر داشت نه ریا !!!؟؟ همین
......................................................................................