یه روزی تو زندگیت میرسه که می بینی :
هر چی کار بوده کردی ..
هر اشتباهی بوده کردی..
هر چی غم بوده خوردی
هر چی عذاب بوده کشیدی
هر چی تلاش بوده کردی
هر چی اعصاب بوده خرد کردی
هر چی صبر بوده کردی
هر چی داد بوده زدی
هر چی گریه بوده کردی
هرچی رنج و بدبختی بوده دیدی
دیگه هیچی رو نمیتونی تحمل کنی
فقط یه چی از همه میخوای اونم اینه که مثل مرده باهات رفتار کنن .. یعنی هیچ کاری به کارت نداشته باشن ... همونجور که از مرده هاشون دیگه هیچ انتظاری ندارن ...
نه بگن خوبی ؟ نه بگن بدی ؟ نه بگن کجا میری کجا میای ؟؟ نه بگن چقد لاغر شدی ؟.. نه بگن انگار افسرده ای ؟؟ نه بگن خودتو عذاب نده ؟؟ نه بگن فکر چی رو میکنی ..؟؟؟؟
دیگه حوصله توضیح دادن به هیچ احد و الناسی رو نداری ؟؟ حتی خودت ...
گاهی وقتی یکی میگه خوبی ؟؟ انگار بهم فحش میده ....!!!
دلم یه جای دور میخواد خیلی دور .. بدون گوشی ..
بدون استرس و نگرانی واسه بچه ها .. نگرانی واسه مادرم .. نگرانی واسه " پ " که الان بزرگترین دغدغه زندگیمه فعلن ..
ایکاش میشد که سالی فقط سه روز یعنی 72 ساعت تمام و کمال فقط و فقط مال خودم باشم .. خوده خودم ...
هیشکی نه بهم زنگ بزنه نه زنگ بزنم بهش .. نه نگرانم بشن نه نگران کسی باشم .. نه توضیحی به کسی بدم ..
برم و سه روز تموم همون جوری که دلم میخواد تو آرامش و سکون مطلق .. تو یه جای دنج و خلوت و ساکت که منو طبیعت با هم باشیم ..
روزه سکوت بگیرم و فقط کتاب بخونم و موسیقی گوش بدم و....
اگه میشد سه روز مرخصی مطلق از همه زندگی گرفت و رفت به امید همین سه روز میشد همه روزای سخت سال و تحمل کرد .. و صبر کرد ... و صبر کرد و
صبر کرد ودم نزد ...
تا اون سه روز برسه ... ولی افسوس نمیشه ... حالا فک کن اون سه روز با کسی باشه که میخواییش .. باهمه جون ودلت میخواییش ..کسی که پیشش
خوده خودتی .. کسی که پیشش نیاز به تظاهر نداری .. کسی که پیشش نیاز به زدن نقاب خوبم و بهترم و الهی و شکر و عالیم واز این اراجیف الکی نداری ..
کسی که پیشش حرفایی میگی که از ته ذهنت و قلبت میگذره و بلند بلند فکر میکنی و ابایی نداری که چی در موردت فک میکنه .. چون عین خودته ..
هر چند که باعث عذابش میشی میدونی ..
اون سه روز .. ایکاش بیاد ... !! ایکاش بیاد ...
ولی من حتما حتما حتما اون سه روز میارم به زندگیم حالا نمیدونم کی و چطور ؟؟؟؟
ولی به امیدش زنده ام .. نفس میکشم ...
لی لی